نتایج جستجو برای عبارت :

آهسته تر

ز چشمی اشک می ریزد، اگر آهسته آهسته
بدان در سینه می سوزد، جگر آهسته آهسته
تو هم چشمان خود گریان، دَمی با او که می ترسم
ز چشمانش زند بیرون، شرر آهسته آهسته
نپرسی زو چرا گرید، نپرسی او چرا سوزد
که چشمانت دهد از او، خبر آهسته آهسته
نگاهی کن نگاهش را، صدایی کن خدایش را
تو پیغامی به دلدارش، ببر آهسته آهسته
بگو زخمی کزو خورده، چو گلدانی به پژمرده
بگو زخمش دهد حالا، ثمر آهسته آهسته
بگو مذهب اگر داری، بگو مطلب اگر خواهی
بگو آید به بالینش، سحر آهسته آه
کسی می آید از یک راه دور آهسته آهسته
شبی هم می کند زینجا عبور آهسته آهسته
غبار غربت از رخسار غمگین دور می سازد
و ما را می کند غرق سرور آهسته آهسته
دل دریایی ما را به دریا می برد روزی
به سان ماهی از جام بلور آهسته آهسته
ازین رخوت رهایی می دهد جانهای محزون را
درونها می شود پر شوق و شور آهسته آهسته
نسیم وحشت پاییز را قدری تحمل کن
بهار آید اگر باشی صبور آهسته آهسته
کسی می آید و می گیرد احساس خدایی را
ز انسانهای سرشار از غرور آهسته آهسته
فنا می گردد ا
می آید منجی عصر و زمان آهسته
آهسته
می آید شرح و تفسیر اذان آهسته آهسته

قدم بر چشم  ما خواهد نهاد آن سرو بستان ها
می آید عاقبت آن مهربان آهسته آهسته

زداید او غبار غربت از چشمان
مشتاقان
می آید آن امید عاشقان آهسته آهسته

دل ما را دهد او عاقبت با
آسمان پیوند
می آید عاقبت از آسمان آهسته آهسته

به دریا می برد این چشمه های
اشک ما را او
رسد وقتی که او با کاروان آهسته آهسته

قلوب غمگساران بار دیگر شاد
خواهد شد
بهاران می رسد بعد از خزان آهسته آهسته

پ
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می‌کند.!!
هیچکس یکباره معتاد نمی‌شودیکباره سقوط نمی‌کندیکباره وا نمی‌دهدیکباره خسته نمی‌شود، رنگ عوض نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و از دست نمی‌رود.


زندگی بسیار آهسته از شکل می‌افتد..و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می‌کند.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم‌های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت."
نادر_ابراهیمی
آهسته آهسته حسی خوش درون قلب او پیدا شد 
آرام آرام حسی از نوع تفاخر و افتخار در او قدم زد 
در کمتر از چشم بر هم زدنی، فرصت دیدار از دست رفت ..
 
 
ما هیچ از خود نداریم، این حقیقت را با مکاشفه در حقیقت مرگ، و هم آغوشی با خاک می توان دریافت .. و سر فرود آورد .. که هستی آدمی عاریه از اوست ..
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می‌کند.!!
هیچکس یکباره معتاد نمی‌شودیکباره سقوط نمی‌کندیکباره وا نمی‌دهدیکباره خسته نمی‌شود، رنگ عوض نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و از دست نمی‌رود.


زندگی بسیار آهسته از شکل می‌افتد..و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می‌کند.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم‌های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت."
نادر_ابراهیمی
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می‌کند.!!
هیچکس یکباره معتاد نمی‌شودیکباره سقوط نمی‌کندیکباره وا نمی‌دهدیکباره خسته نمی‌شود، رنگ عوض نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و از دست نمی‌رود.


زندگی بسیار آهسته از شکل می‌افتد..و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می‌کند.
قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم‌های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت."
نادر_ابراهیمی
یاد بگیریم از محبت دیشب پدر نگوییمدر حضور کسی که پدرش در آغوش خاک آرمیده است
یاد بگیریم از آغوش گرم مادر نگوییم در حضور کسی که مادرش را فقط در خواب میتواند ببیند 
یاد بگیریم اگر به وصال عشقمان رسیدیم، میان انبوه جمعیت کمی دستانش را آهسته تر بفشاریم،شاید امروز صبح کسی در فراق عشقش چشم گشوده باشد 
یاد بگیریم اگر روزی از خنده فرزندمان به وجد آمدیم، شکرش را در تنهاییمان به جا آوریم نه وصف خنده اش را درجمع شاید کسی در حسرتش روزها را میگذرا
قصد دارم قدم در راهی بگذارم که فقط خدا می تواند من را به پایانش برساند
راهی زیبا و شاید شیرین و سخت
30 سال زندگی و درجا زدن ؛ حالا من قدم در راهی جدید گذاشته ام.
میخوام شرح تلاش هام رو ثبت کنم و آهسته آهسته این مسیر زیبا را تا آخر بروم .
ان شاا...
پارک در حجم انبوهی از درختان سر به زیر و خاموش مانده بود
اولین راهرو 
سومین نیمکت 
پشت به همه ی دنیا 
جامه هایی سراپا سیاه آن دو غریبه را در خود پوشانده بود .
اولی با ریش های سیاه 
دومی با مژه های سیاه و‌ تاب داده اش.
...
آهسته آهسته اما محکم منطق زندگی 
سوار واژه ها در برگ ها می وزید 
کسی در گوشم از محبت میخواند 
محبت اشک میشد 
و سیاهی مژه های تابدار دامن عشق را می گرفت...
صدا ذهنم را خراش می دهد اصلا از صدای ترمز قطار بدم می آید، نه خوشم می آید اصلا هردو چون از یک طرف ذهنم را پاره پاره می کند و از طرف دیگر صدای رسیدن است آهسته آهسته قطار می ایستد از این لحضه که همه بلند می شوند و شلوغی هم بدم می آید انگار با سرنگ استرس را وارد بدن می کنند
ادامه مطلب
مردمان آهسته‌آهسته به خواب می‌روند و شب آهسته‌آهسته روشن می‌شود. خاموشان آرام‌آرام حجره‌های خلوت و کار ترک می‌کنند و از راهروهای رخشان می‌گذرند و در کوچه‌های باریک شهر و در میادین نادیدنی به دیدار می‌رسند. خاموشان با مشعل‌های خرد و بیداری در دست، به رقص برمی‌خیزند. خورشیدان روز و مشعل‌داران شب، تا چرخ بچرخد و بشر نو شود.
جامها بالا می‌رود و خون طرب به جوش می‌آید، ظلمت پیراهن می‌درد و دیوان و آمال شوم و سرابهای فکر، به سردابها و سر
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می‌کند.!!
هیچکس یکباره معتاد نمی‌شودیکباره سقوط نمی‌کندیکباره وا نمی‌دهدیکباره خسته نمی‌شود، رنگ عوض نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و از دست نمی‌رود
    
زندگی بسیار آهسته از شکل می‌افتد..و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می‌کند.

قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم‌های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت."

نادر_ابراهیمی
کمک فنر تالیسمان قطعه ای کوچک جهت حرکت با ثبات و جلوگیری از از تکان های شدید و کوچک است که نحوه عملکرد این قطعه جذب انرژی وارد شده از خودرو و آزاد کردن آهسته این انرژی می باشد. 
این عملکرد بدین صورت است که به محض فشار زیاد به کمک فنر ، بجای عکس العمل شدید کمک آهسته جمع می شود و آهسته شروع به باز شده می کند.
این عملکرد به صورت برعکس نیز به همین گونه عمل می کند.
اینگونه جذب و دفع انرژی باعث تکانهایی نرم و یکنواخت می شود
کیت تنظیم ارتفاع کمک فنر ا
 همین حالا، نوشتن اولین نقد زندگی‌ام را تمام کردم. با دانسته‌هایی که ریزریز در طی این ترم جمع کرده بودم و بر یکی از نوشته‌های خودم. با شوق سر بلند کردم و این طرف و آن طرف را نگاه کردم که به کسی نشانش بدهم ولی کسی را پیدا نکردم. کاغذهایم را جمع کردم و ساکت و دست به سینه نشستم روی صندلی. حس طفلی را دارم که بعد از هزار مرتبه کلنجار رفتن با خودش، دستش را از میز جدا می‌کند و خودش آهسته آهسته اولین قدم‌ها را برمی‌دارد، ولی مامان و باباش نیستند که تم
عشق هر روز از یک جا سرِ آغازیدن می‌گیرد. یک روز از عطر خوش لوبیاهای سبز تازه که آهسته در تابه سرخ می‌شوند. گاهی از بوی بادمجان کبابی. یک روز از تماشای عاشقانه تابلوی خوشنویسی برادر جان، با نور ملایمی که به خطوطش تابیده. وقتی از حرارت دلچسب یک استکان چای شیرین شده با عسل. یک روز از قدم‌های سنگین و آهسته میان سبزیجات تازه و معطر چیده شده در تره‌بار. گاهی از نوازش شورانگیز برگ نوی یک گیاه در گلدان یا خنکای مطبوع صبحگاه جمعه‌ی اتوبان وقتی حاشیه
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
چشم تو چشم هم نشستیم و زل زدیم به چشم و عمق وجودمون. 
گن با تمام وجودم میگم و تو با تمام وجودت میشنوی. 
من نگاه میکنم تا ابد یادم بمونه و تو نگاه میکنی تا من نگاهتو در ذهنم حک کنم. 
نمیدونم پس نگاهت چیه ولی آدم عاشق مطمئنا همه چیو میفهمه. 
 
 
 
کم کم دو روح به هم نزدیک میشت و حس و حال همو تجربه میکنن و میفهمن که خواسته هاشون چیه و آهسته آهسته میشن یکی... 
من به خودم نگاه میکنم و تو به خودت..... یعنی ما. 
این آغازی هست که من و تو نیستیم و دو جسم با یک نگا
مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد
بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد
بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست
همه  گویند  مگر  جلوه  یزدان   آمد
اززمین نوربه بالا رود امشب زیرا
نور خورشید امامت همه  تابان  آمد
قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول
حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ایمان آمد

اللهم عجل الولیک الفرج
             صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد             
گفت برخیز که آرام دل و جان آمد
سحر از پرده نشینان حریم خلوت               
نغمه برخاست که شاهنشه خوبا
انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می‌کند.!!
هیچکس یکباره معتاد نمی‌شودیکباره سقوط نمی‌کندیکباره وا نمی‌دهدیکباره خسته نمی‌شود، رنگ عوض نمی‌کند، تبدیل نمی‌شود و از دست نمی‌رود.
 
                                                         
 
 
زندگی بسیار آهسته از شکل می‌افتد..و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می‌کند.

قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم‌های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت."

نادر_ابراهیمی
امه محله شمه محله سامونه
امه ریکا شمه کیجا خواهونه
اگه خوانی دونی ونه نشونه
قد بلند بالا و لث لث راه شونه
 
امه محله شمه محله دیاره
امه ریکا شمه کیجای یاره
بورین و باوین ونه ننا ره
عاروس هاکنه و هاده اماره
 
ترجمه معنایی:
روستای ما به روستای شما مشرف است
پسری از روستای ما عاشق دختری از روستای شماست
اگر نشانه این پسر را میخواهید بدانید؛ قد بلندی دارد و آهسته آهسته راه میرود
 
روستای ما از روستای شما دیده میشود
پسری از روستای ما یار دختری از روس
نویسنده : حسن کاشی
هر گونه کپی برداری بدون ذکر نام نویسنده شرعا حرام است.
 
فصل اول : سقوط شهر
مرد آهسته آهسته قدم بر میداشت ، صدا هوهوی باد شدیدی که می وزید او را می ترساند ؛ اصلا برای چه او به این جنگل سرد و تاریک قدم گذاشته بود ، گم شده بود ؟ دنبال چیزی یا کسی می گشت ؟ خودش نیز نمی دانست ، مثل این بود که بخشی از حافظه اش گمشده است . باران شدیدی شروع به باریدن گرفت و صاعقه هایی به درختان جنگل بر خورد کرد و جنگل آتش گرفت ، مثل اینکه اتفاقی بزرگ در شر
 
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتادپر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاکدمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی‌مهری دریا، قسی‌القلب شد آتشبه جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیستکه چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویمزبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت رااگر خواهر مسیرت سوی من
آقا گناه جهنم، مهم نیست ( البته که خیلی مهمه).اما از اون به مراتب بدتر اینه که به رعایت تقوات غره میشی و فکر میکنی خبریه و برای خودت حق گناه قائل میشی. این قائل شدن بسیار پنهانی و مرموز در اعماق روح و جانت وجود داره وتو رو به سمت هلاکت میکشونه. میگی خوب این همه تقوا رعایت کردم، حالا ی گل هم بخوریم هیچی نیست! اون دقیقا لحظه ای که تو به پروردگارت غره میشی! خداوند در جواب ادمهای گوهی مثل تو میفرماید 
 
 وَ مَنْ جاهَدَ، فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِه
 
سارا هشت ساله بود که از روی صحبت پدر و مادرش فهمید برادر کوچکش سخت مریض است و پولی هم برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پر خرج برادرش را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت : فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. سارا با ناراحتی به اتاقش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست. سکه ها روی تخت ریخت و آنها را شمرد. فقط پنج دلار بود. بعد آهسته از در عقبی خارج شد و چند کوه بالاتر به د
این کوچه ای که می بینید مسیر قدیمیه ماهان-بم هست. این سمت کوچه یه کاروانسرا بود که درشو گل گرفته بودن. و فقط ورودی شو میشد دید؛ مثل همین باغی که عکسشو می بینید[که درشو گِل گرفتن]. خیابان اصلی الان، با فاصله حدودا 10 متری موازی با همین کوچه قرار داره. 
 
خیلی از بنا های قدیمی توی مکان های گمشده ای از ایران قرار دارن که قدمتشون زیاده و به دلیل بی توجهی بهشون و عدم رسیدگی و مرمت، همینجوری رها شدن؛ در حالی که معماری اصیل ایرانی رو به تصویر میکشن، حتی
ما در هزاره سوم همه چیز را سریع میخواهیم، نسل های قبل از ما برای هر کاری مرحله به مرحله و با آرامش بدون عجله و سرعت کارها را به پیش میبردند تا به نتیجه برسد. اما ما همه چیز را در سریعترین زمان ممکن میخواهیم لاغری در یک ماه، یادگیری زبان در 3 روز و...
در دنیا جنبشی وجود دارد به نام زندگی آهسته 
این جنبش در سل 1986 از ایتالیا در مقابل غذای سریع (فست فود) آغاز شد با نام غذای آهسته که به محصولات و غذاهای محلی که آرامش در پختن و آرامش در خورد و بیش از همه ب
یارحمان 
میگم یه وقت غم هاتون رو ، روی سر کسی تلافی نکنیدا ... 
یه وقت انتقام روزای سختِ تون رو از آدم هایی که بهتون ضرری نرسوندن نگیریدا ... 
یه وقت ناراحت شدید سریع برید بهشون بگید ، نذارید غم باد بشه و بعد خفه تون کنه ها ... 
وقتی صبر کردید برای زندگی تون و جنگیدید ، انتخاب خودتون بوده ها ... 
اگه ظرفیت قبول غم رو ندارید که بگید باشه اشکالی نداره ، میگذرم ! پس قبول نکنیدا ... 
چون بعدها میشید یه آدم شکسته و عُقده ای که میخواد حرصش رو سر بقیه ی خالی ک
بگذار سربسته بماند معنی عشق
دلتنگ مشو
که دلت هم بیگانه شده..
بگذار راز بماند رازی که هیچکس یادش نیست..
حلول کند
به جانت
آهسته آهسته
،بماند..
..
عشق نثار قلب نشده بود
بلکه،
قلب 
و جان
نثارِ طبعش
شُده بود
دلتنگی ات
را جا گذاشته ام
در قلبی که..
عشق در آن مزاحمِ
هیچکس نشود..
 
من مانده ام
و تنی که ثانیه به ثانیه میلرزد
از 
صِدای قلبی 
که
درون
صندوق شش قُفلِ سینه،
پنهان ست
..
تو خوب مدارا میکنی
با قلبت
جوری که باور میکنم
من عشق را خیالاتی شده ام..
دل
چیست!؟
بنام خداوند مهر و مهربانی 

سلام
عرض احترام دارم خدمت همراهان گرامی

در سالی  که گذشت  با مباحث " آرایه های ادبی "، " دستور زبان فارسی  ".، " شعر و قوالب آن " در خدمت شما بودم
در لحظات پایانی سال 1397 آخرین جلسه " شعر و قوالب آن " هم به روز  شد.  ( جلسه سیزدهم)  .  امید آن است که در سال آینده نیز در کنار ما و همراه با ما باشید.  صمیمانه از،این همراهی تشکر می کنم.  
حضورتان مایه افتخار است.  
آهسته، آهسته، صدای پایان. سال97  را می شنویم.  سالی پر از فراز و نشی
 
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتادپر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاکدمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی‌مهری دریا، قسی‌القلب شد آتشبه جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیستکه چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویمزبانم لال...النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت رااگر خواهر مسیرت سوی من
ساعت دو و بیست دقیقه‌ی صبح است. زن به پشت خوابیده است روی زمین. دست‌هایش را زیر سرش به هم قلاب کرده. آسوده از لذت و رخوت و رنج و ملالی چند ساعته، شاید هم چند ساله. صدای خر خری آرام از تخت گوشه‌ی اتاق به گوش می‌رسد. امیدوار است که سرمای سرامیک‌ها کمی گرمای آتشی را که به جانش افتاده خنک کند. خنک نمی‌کند. بدنش اما به لرزه افتاده. دندان‌هایش به هم می‌خورند. دردی مبهم در تمام بدنش حس می‌کند. خیره است به سقف. آن جمله فوئنتس در کنستانسیا که «تعلقی که
خداوندا
سرزمین مرا از 
          دشمن،
                خشکسالی
                           و دروغ 
                                 در امان بدار.... :( 
 
 
 
- دلم میسوزد و کاری ز دستم برنمیاید... 
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
چرا قلبمان کند می‌زند؟
برخی
اختلالات متابولیک می‌توانند موجب ضربان قلب آهسته شوند. کم‌کاری تیروئید
یکی از شایع‌ترین نمونه‌هاست که در آن غده تیروئید به میزان کافی
هورمون‌های تیروئید را ترشح نمی‌کند.


ضربان قلب با توجه به سطح فعالیت فرد تغییر خواهد کرد. طی یک فعالیت جسمانی
شدید، قلب سریع‌تر و سخت‌تر عمل پمپاژ را انجام می‌دهد، از این رو ضربان
آن افزایش می‌یابد.ضربان قلب انسان به طور کلی با افزایش سن
حد تعادل را پیدا نمی‌کنم. انگار که جهانم صفحه‌ای باشد بر شاخ‌های گاوی و گاو ایستاده بر لاکِ لاک‌پشتی و لاک‌پشت آرام آرام بخزد بر پشت خمیده‌ی نهنگی. من ایستاده‌ام روی آوارهای این صحنه، در انتظار فروریختن. پیش‌تر دویده‌ام، دستم را به دستی -بلکه دست‌هایی- رسانده‌ام، ولی هیچ چیز نپاییده، چون جهان من صفحه‌ای است بر شاخ‌های گاوی ایستاده بر لاکِ لاک‌پشتی که آهسته آهسته راه می‌رود بر پشت خمیده‌ی نهنگی. حالا ایستاده‌ام در میانه، وحشتزده
آهسته آهسته صدای پای بهار را می شنویم . زمستان عزم رفتن دارد ؛ اگر مجالی دهی این دو صبا هم می گذرد . بهار با تمام هیاهو لباس دشت و سبزه به تن می کند . زیبا تر  از همیشه به زمین می نشیند . 
موسیقی سیال زمان ؛ هر لحظه به گوش می رسد . 
بهار من را ؛ تو را و همه کسانی که با عشق نفس می کشند را صدا می زند . کوش بسپار به آوای طبیعت ؛ بدون شک صداب بهار را می شنوی . 
نفس بکش  با عشق نفس بکش .بگذار زندگی درون ریه هایت به جریان اوفتد . انوقت به هر عاشقی که رسیدی , لبخن
 
قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی می رفتیم، حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد! برگشتم عقب و گفتم: چی شد، مگر عجله نداشتی؟ همین طور که آرام حرکت می کرد، به جلوی من اشاره کرد و گفت: یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم! من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت، پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت. ابراهیم گفت: اگر ما تند از
کتاب لبخند در غربت نویسنده: بیژن کیانی انتشارات: موسسه فرهنگی پیام آزادگان
کتاب لبخند درغربت : آزاده که باشی در بند هم لبخند از لبت نمی رود…
 
کتاب لبخند در غربتنویسنده: بیژن کیانیانتشارات: موسسه فرهنگی پیام آزادگان
بریده کتاب:
حسین آهسته لب هایش را باز کرد وبه سختی گفت: پس خداحافظهر دو جور دیگری این کلمه را گفته بودند گویی این بار معنای دیگری داشت آهسته سرش را برد بیخ گوش حسین وگفت: (لبخند بزن بسیجی فکر کن صدام مرده)
چرا عمرمون سریع میگذره؟
کی شب شد؟ امسال چقدر زود گذشت! انگار همین دیروز بود، اصلا متوجه گذر زمان نشدم.... این جمله‌ها با بالارفتن سن بیشتر و بیشتر به ذهنمون خطور می‌کنه. با اینکه زمان برای ما و برای کودک پنج ساله همون ۲۴ ساعت شبانه‌روزه ولی چرا انقدر برای ما سریع می‌گذره؟ در حالی که همون زمان برای کودکان به قدری طولانیه که انگار تمومی نداره.
ادامه مطلب
یک

تجربه ی حضور در میان تماشاگران تئاتر و سینما و خیره شدن به صحنه یا
پرده در تاریکی سالن نمایش، امتداد گرد آمدن شبانه گرداگرد آتش و خیره شدن به شعله
های رقصان آن و گوش سپردن به داستان های شکار، یعنی نخستین سرچشمه‌ های آیین است.
گوش سپردن به جادو-درمانگر پیر، آهسته آهسته و در طول قرن ها به دراما تبدیل شده
است. قصه گوی پیر نمرده است. بارها پوست انداخته و دگرگون شده و هنوز در بطن این
هنر زندگی می کند. گاه بر تخت عزت و شکوه نشسته و گاه خاموش و ساکت
همونجوری که ضرباهنگ نور سفید - باران سیاه، آهسته منو تو خودش میکشه، دقیقا همونجوری، کم کم بی‌حس از تنم فاصله میگیرم و دیگه تعلقات معنایی ندارن. حتی اینکه بهت بگم زندگیم پوچ و دردناک شده هم مسخره به نظر میاد. می‌ره بالا و دور خودش می‌چرخه.
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رودوان دل که با خود داشتم با دلستانم می رودمن مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از اوگویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود
او می رود دامن کشان من زهر تنهایی چشاندیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخنمن خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
کتاب دوست خوب خدا : دوست خوب که باشد هم خیال راحت است هم مسیر گلباران
کتاب دوست خوب خدانویسنده: مسلم ناصریانتشارات: جمال
بریده کتاب:
در خانه کوچک یک زن بود به نام تونا که همسری مهربان داشت.شوهرش تارخ، صبح زود به بازار می‌ رفت و شب خسته برمی‌ گشت. غروب که می‌ آمد سرباز را می‌ دید سلام می‌ کرد، ولی سرباز جواب نمی‌ داد، فقط مثل سنگ نگاهش می‌ کرد. شوهر تونا آهسته به خانه‌ اش می‌ رفت او هم می‌ ترسید. تونا هم نگران بود…ص۸
بریده کتاب(۲):
تونا نگران
سلام نمی خوام منتی سرت بذارم ولی تو آدم خوشبختی هستی این حرف های ته دلم رو می خونی خیلی خوب می دونم از شوخی خوشت نمی یاد 
فکر می کردی یه روزی برات یه دفتر فوق سری رو پست کنن من صبر کردم از شیراز برم بعد برات بفرستمش یعنی دستت بهم نرسه نه این که ازت بترسم نمی خواستم با تو‌چشم تو چشم بشم حتما داری توی ذهنت می گی من همیشه می دونستم این دختره دیوونه آست 
 
حالا ممکنه بخوای برام کریه کنی که حتما این کار رو نمی کنی یا این که بخوای بخندی بهم می شه اصلا
به دوره ی امپراطوری روم رسیده ام.دوره ای که ادبیات آن آهسته آهسته رو به انحطاط نسبی می رود.
به آثار منثور سِنِکا می رسم و مجموعه رسالات اخلاقی "گفتگوها".باکنِر،در توضیح مضمونِ بابِ"کوتاهی عمر" نوشته است:
اگر زندگی را تلف نکنیم،به قدر کافی فرصت داریم.
تاریخ ادبیات جهان را می بندم و فکر می کنم ما به اندازه ی تمام کارهایی که از پیش برای داستان زندگی مان برنامه ریزی شده است و در اندیشه ی آنیم،فرصت داریم.
مسئله خود مائیم!
مائیم که وقتمان را پای آدم ه
می گویند وقتی که آدم دارد از بلندی سقوط می کند، عملکرد مغز خیلی سریع می شود. انگار که تخلیه ناگهانیِ انرژیِ جنبشی، نیرویی به ذهن آدم وارد می کند و چنان شتابی به آن می دهد که باعث می شود فکر کنی دنیای آن بیرون مثل فیلمی است که روی دور آهسته به نمایش درآمده است. 
 
 
از کتاب مردی به نام اُوِه نوشته فردریک بَکمن ترجمه فرشته افسری 
۱. در کدام ساعت از روز احساس آرامش می‌کنید؟
الف- صبح
ب- عصر و غروب
ج- شب
۲. طریق راه رفتن شما چگونه است؟
الف- نسبتا سریع، با قدم‌های بلند
ب- نسبتا سریع، با قدم‌های کوتاه، ولی تند و پشت سر هم
ج _ آهسته، با سری صاف روبه جلو
د _ آهسته و سر به زیر، خیلی آهسته
۳. طریقه صحبت کردن شما با دیگران چگونه است؟
الف- می‌ایستید و دست به سینه حرف می‌زنید
ب- دست‌ها را در هم قلاب می‌کنید
ج- یک یا هر ۲ دست را در پهلو می‌گذارید
د- به شخصی که با او صحبت می‌کنید دست می‌ز
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده‌ام تا کیسه‌ی زر وا کنى
اول مهمانی از تو خواهشی دارم فقط
می‌شود زنجیر را از پای نوکر وا کنی
من خودم رسوای این و آن شدم با معصیت
پیش چشم خلق لازم نیست دفتر وا کنی
افتضاحی که به بار آورده‌ام شد دردسر
اصلاً اینجا آمدم که از سرم شر وا کنی
واسطه چه بهتر از این نام زهرا هست که
آنقدر می‌کوبم این در را که آخر وا کنی
گریه از نان شبی که م
یه داستان هست که قدیما پدرِ عزیزی از مدل موی فرق خیلی بدش میومده و نسبت بهش حساس بوده و به پسرش هم اجازه این کار رو نمی ده ، از اون طرف هم پسر به این مدل مو که اون روزها حسابی مد شده بود علاقه پیدا کرده بود و نمی دونست با مخالفت پدر چکار کنه !
تا این که به عقلش می رسه که هر روز و هر روز فقط قسمت کمی از موهاش رو تغییر حالت می ده جوری که اصلا پدر هم متوجه این تغییرات نمی شه ، آهسته آهسته تا حدی پیش می ره که مدل مو پسر تبدیل به فرق می شه بدون این که پدر هم
مگس تسه تسه عامل کدام بیماری است از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
ویکی‌پدیا دانشنامهٔ آزاد
سلامت نیوز محققان معتقدند که زخم پشه تسه‌تسه با کثیف کردن تن صاحبخانه انگلی را وارد تن می‌ آهسته که میسر است رویا دانا و مرگباری را به.
ادامه مطلب
آهسته تر برو...
بگذار من هم، به تو برسم!
آخر می‌دانی، دیگر توانی در پاهایم نمانده، نمی‌توانم پا به پای تو، قدم بردارم. این است که، همیشه از تو دورم!
این است که، تو همیشه آن جلو قدم بر می‌داری و من با هر قدمت، پشت سرت جان می‌سپارم!
این است که هر دو چنین تنهاییم...
نکند کسی فاصله ی میان ما را پر کند؟
آهسته تر برو...
بگذار من هم به تو برسم!
بگذار برای یک بار هم که شده، من و تو 'ما' بشویم
 
                سمیرا.ص
و چرایی دوست داشتن یک سوالیستو چرایی دیگر دوست نداشتن یک سوالیست،مبهموسوال اندودکه جوابش مرا به یغمآیی سرد میکشانددیگر نمیدانم کجا میروم ولی جواب آن به یک نقطه پایان میپذیرد#مرگوقتی در بی جوابی به هزار هزار جواب شاید قانع کننده میرسمو باز تو جواب نداده ای و من در ابهامجواب پیدا میکنم و به جواب نمیرسم تا دلم فصل بسته شدنش را آهسته آهسته حس میکندو من از تو جواب خواسته بودم وو حتی نمیدانم وقتی میگفتی چشمانت بسته بود یا بازولی #مرگ در دلم نفوذ
کسب‌و‌کار آلیستر رولینز را با کمی دشواری می‌توان تشریح کرد. شرکت او به نام MoveGB خدمات ایجاد حق عضویت برای کسب‌وکارهای مبتنی بر عضویت را فراهم می‌کند. خدماتی که این شرکت انجام می‌دهد، به عنوان یکی از کسب‌و‌کارهای نوپا و موفق در انگلستان شناخته شده. 
ادامه مطلب
آرام‌آرام فرو می‌ریزد و آهسته‌آهسته جذب جان می‌شود. به یکباره نیست، که به یکبارگی جان به هدر دادن است. عشق نخست به نرمی آغوش می‌گشاید، و آنگاه از آتش‌هاش گریزی نیست. عشق، آرام سوختن است.
نخست شعله‌ها نرم‌اند و گرم‌اند و پذیرا، و آنگاه توفناک. این توفناکی را گریزی نیست. آن فراق را گریزی نبود، این وصال را گریزی نیست. این هم‌آغوشی و در آغوش خموشی و ناله در جان زدن و به رضا اشک ریختن را گریزی نیست. 
از رفتن گریزی نیست. هیچ جا خانه‌ی روح نیست ج
سال ۱۳۹۸ (در دست تکمیل)
مسخره باز
سمفونی نهم
مطرب
متری شش و نیم
ایده اصلی 
قسم
رد خون
سرخپوست
شبی که ماه کامل شد
گلدن تایم (هنر و تجربه)
سورنجان (هنر و تجربه)
ذغال (هنر و تجربه)
در جست و جوی فریده (هنر و تجربه)
رضا (هنر و تجربه)
تتاتر صدای آهسته برف
تتاتر آبی مایل به صورتی
تتاتر لانچر ۵
سال ۱۳۹۷
هزارپا
بمب یک عاشقانه
مارموز
مغزهای کوچک زنگ زده
درساژ
فکر میکنم همین عبارت پروتکلهای دانشوران صهیون کافی باشه تا با جدیت بیشتر به فکر آموزش نسل جوان باشیم. وقتی دشمن اینقدر روی آموزش حساسه طبیعیه که ما هم باید حساس باشیم. 
حالا بخشی از پروتکل رو بخونیم
راستی گوییم یعنی چهار پا اما صهیونیستها به کسایی که یهودی نیستن میگن گوییم. 
متن پروتکل
ما موظفیم آموزش در مدارس گوییم را به طور دقیق هدایت کنیم و این مطلب را در اذهان بیندازیم که هرگاه با مسأله ی دشواری که نیاز به کند و کاو و کوشش ذهن دارد روبه ر
#شعر الایی 
یه لالایی قشنگ
بخواب ای گل، گل زیبالالا لالا، لالا لالا گل سوسن، گل کوکبگل مریم، گل مینا به روی مثل ماه توستاره می زنه سو سو
بخواب ای ماه تابانملالا لالا گل شب بو بگو آهسته زیر لبخدای مهربان من          به امید تو می خوابملالا لالا گل لادن
کوچولوهای قشنگ و نازمامیدوارم شب خوشی داشته باشین و راحت بخوابین
. از پشت کوه دوبارهخورشید خانوم در اومد
با کفشای طلا وپیرهنی از زر اومد
آهسته تو آسمونچرخی زد و هی خندید
ستاره ها رو آروم⭐️از توی آسمون چید
با دستای قشنگش☀️ابرا رو جابه جا کرد
از اون بالا با شادیبه آدما نیگا کرد
دامنشو تکون دادرو خونه ها نور پاشید
آدمها خوشحال شدنخورشید بااونها خندید....
 Chori Chori Chupke Chupke 2001
محصول کشور: هند
ستارگان: Salman Khan, Rani Mukerji, Preity Zintai
کارگردان: Abbas Alibhai Burmawalla, Mastan Alibhai Burmawalla
ژانر: اکشن , درام , موزیکال
امتیاز IMDb: 5.4 از ۱۰
امتیاز کاربران: ۶٫۵ از ۱۰
راج و پریا به تازگی با هم ازدواج کرده اند . پریا صاحب فرزند میشود اما با یک اتفاق غیر منتظره او فرزند خود را از دست میدهد و قادر به باردار شدن مجدد نیست و …
ادامه مطلب
- داری چیکار میکنی؟
+ دارم قصه می نویسم برای بچه ها.
- تعریف کن ببینم قصه رو...
+ تعریف کنم که قصه ...، هر وقت تموم شد میدم بخونی!
- خودتو لوس نکن تعریف کن.. (آهسته آهسته عصبانی می شود)
+ خیله خب حالا اخم نکن!
- پس تعریف کن..
+ قصه سه تا بزغاله که مادرشون توی خونه تنهاشون میذاره و آقا گرگه ....
- خب حالا اسم بزغاله ها رو چی گذاشتی؟
+ یه چیزایی تو فکرم میگذره، مثل شنگول و منگول، ولی نمیدونم سومی رو چی بذارم!
- اممم! بذار فکر کنم..... آهان، شنگول و منگول و حبه انگور!
+
مراسم شب هفتم محرم 1441 در مسجد امام محمد باقر تایباد برگزار گردید .
 
حجت الاسلام حسن عسگری ؛ در شب هفتم محرم به موضوع سؤظن و بی اعتمادی پرداخت و با اشاره به آیه 12 سوره مبارکه حجرات افزود :سؤظن و بی اعتمادی بر دو نوع است .1- بی اعتمادی به خود 2- بی اعتمادی به مردم 
 
 
امام جماعت مسجد امام محمد باقر در پاسخ به این سوال که سؤظن و بی اعتمادی از کجا سرچشمه میگیرد ؟تصریح کرد که :کم شدن نور ایمان باعث می شود انسان به بی اعتمادی روی ببرد.
 
او با بیان یک مثا
مکانیزم آهسته طراحی شده در سالیدورک و کتیا فرمت فایل دانلودی: .zipفرمت فایل اصلی: stpحجم فایل: 365 کیلوبایت قیمت: 4600 تومان
توضیحات:
مکانیزم آهسته طراحی شده در سالیدورک و کتیا
قابل مشاهده در CATIA – SOLIDWORKS – NX – PRO 
همراه فایل تک تک قطعات داخل فایل سه بعدی
آماده جهت رندرگیری
***
 برای
سفارش هرنوع پروژه یا مدل دیگر یا تهیه نقشه از مدل ها با ذکر کد کاربری
تهیه کننده این فایل از طریق منوی سفارش فایل اقدام فرمایید.

پرداخت با کلیه کارتهای عضو شتاب امکا
آدمها هر روز خنجر تیز تری را در قلبم فرو میکنند...هر روز فریبی تازه...دسیسه ای نو...هر روز با سلاح جدیدی احساساتم را نشانه میگیرند...و من تکه تکه و پر از درد...پر از خون...و با کوهی از اندوه،آهسته و به سختی مثل پیرمردی که کوله بار سنگینی را بر پشتش گذاشته باشند خودم را جلو میکشم و پیش میبرم...من میان اشک هایی که میریزم ته ته ته قلبم به وجود خدایی که هر چند از دور اما هوایم را دارد اعتقاد دارم...من دلم،کمرم،وجودم شکسته اما هنوز ایمان دارم خدا یک روزی انت
تو فکر می‌کنی من هم مثلِ بعضی استعاره‌های آهسته، 
جایم فقط کنارِ همین کلماتِ کودن است. 
تو فقط یک راه داری: بزن! 
همه‌ی تیرهای خلاص 
از هجدهمِ همین جهانِ مزخرف می‌گذرند. 
تعلل نکن، 
تا ترانه‌ی بعدی راهی نیست. 
من آب‌ام را خورده، 
کَفَنَم را خریده، 
اشهدِ علاقه‌ام به عدالت را نیز خوانده‌ام. 
تو یکی ... دستِ مرا نخواهی خواند! 
حالا بروم، یا بمانم؟ 
دارد باران می‌آید، 
دارد یک ذره نورِ آبی 
به غشای شیشه نوک می‌زند. 
تو برو نمازت را بخوان، 
مراسم شب هفتم محرم 1441 در مسجد امام محمد باقر تایباد برگزار گردید .
 
حجت الاسلام حسن عسگری ؛ در شب هفتم محرم به موضوع سؤظن و بی اعتمادی پرداخت و با اشاره به آیه 12 سوره مبارکه حجرات افزود :سؤظن و بی اعتمادی بر دو نوع است .1- بی اعتمادی به خود 2- بی اعتمادی به مردم 
 
 
امام جماعت مسجد امام محمد باقر در پاسخ به این سوال که سؤظن و بی اعتمادی از کجا سرچشمه میگیرد ؟تصریح کرد که :کم شدن نور ایمان باعث می شود انسان به بی اعتمادی روی ببرد.
 
او با بیان یک مثا
هاست ارزان XZN Hosting میزبان فوق العاده قابلیت اطمینان
اگر سایت شما در دسترس نیست و باید با خرابی دست و پنجه نرم کنید ، آیا ارزش صرفه جویی در ماه یا دو دلار در ماه را دارد؟ ارزان ترین ارائه دهنده هاستینگ که با کمال تعجب خریداری سخت افزار سرور ارزان نمی کند ، از پرسنلی برای نگهداری تجهیزات برخوردار نیست و از منابع لازم برای ارائه شبکه ای با کیفیت برخوردار نیست. شما زمان زیادی را برای طراحی وب سایت خود صرف می کنید ، محتوای ارزشمندی را برای بازدید ک
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود


من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود


گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود


محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود


او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم می‌رود


برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم
چو
دنیا را بدون مردها می‌خواستم. حالم با دنیای خودم خوش بود و تعجب می‌کردم که چطور بعضی از دوستانم نمی‌توانند بدون حضور هیچ مردی خوشحال باشند؟! نمی‌توانستم درک کنم که دختری شادی‌اش را مشروط به حضور مردی در کنار خود کند. حالم با دنیای خودم خوش بود، مسافرت می‌رفتم، کتاب می‌خواندم و روزهایی که فرصت کافی داشتم می‌رقصیدم. به نظرم زندگی تا به‌ابد همان‌قدر زیبا ادامه پیدا می‌کرد و نیازی نبود کسی را به زندگی‌ام راه بدهم.
تو آمدی، آهسته و آرام...
 آهسته در این نم نم باران بغلم کن
مردم همه خوابند تو یک آن بغلم کن
اسپندبه روی دل من دود کن امشب
دور از بدی چشم حسودان بغلم کن
زخمی تر از آنم، بپرم تا لبه ی بوم
گنجشک صفت گوشه ی ایوان بغلم کن
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی است
مجنون شو و در کوه وبیابان بغلم کن
در خلوت وتنهایی اگرفعلِ حرام است
در دنج ترین جای خیابان بغلم کن
حال تو به من چه !به خدا صبر ندارم
فردا که نه دیر است نه ! الان بغلم کن !
شاعر: سوسن درفش
****
با تشکر از دوست عزیز: 
мдjiD ××آریایــــ
یه سوال برام پیش اومده...
آیا کسایی که توی تیمارستان هستن، روزی که توی خونه شون بودن و صبح بلند میشدن موهارو شونه میکردن، صبونه میخوردن... شبم میخوابیدن (یا سعی میکردن بخوابن)؛
میدونستن یه روز برس موهاشونو تو کشوی دراور اتاق تیمارستان میذارن؟
تغذیه توله پامرانین باید چگونه انجام بگیرد ؟آیا می دانید تغذیه توله پامرانین به چه شکل است؟
وقتی شما برای اولین بار یک توله سگ را به خانه می آورید مهم است که بدون توجه به اینکه از کدام یک از برندهای مواد غذایی سگ استفاده میکنید، تغییرات آهسته ای را در مواد غذایی که میخواهید به سگ خود بدهید، ایجاد کنید.
اگر بعد از خواندن این مقاله هنوز هم سردرگم بودید ، می توانید با مشاورین فروش سگ پامرانین صحبت کنید.
زیرا تغییر سریع اغلب میتواند باعث ناراحتی
من همان کهنه نفیرم که به پا خاسته ام # صحبت پیر مغان را ز خدا خواسته ام
آتش خفته به خاکستر علم و ادبم # چهره را از بزک و حیله چه پیراسته ام
پله را یک شبه از یک به هزاران نشدم # همچو مغزم که اسیر بدن و پوسته ام
یار ارتشیار بودم در اوان زندگی # شرکت طراح بود و خاطرات بسته ام
قطعه سازی هم پس از آن کار من # اندک اندک طی نمودم با قدم آهسته ام
در غذا وارد شدم با صد هزاران دلخوشی # گرچه اینک از تمام مردمانش خسته ام
گرجی طناز گوید از توان و کار خود # همچو حافظ که
فیلتر شنی آهسته
 
• عناصر فیلتر شنی آهسته
 
1. آب فوق العاده یا خام
2. بستر ماسه درجه بندی شده (با پشتیبانی از شن)
3. سیستم زهکشی زیر آب
4- سیستم شیرآلات کنترل فیلتر شنی
 
1. آب مایع:
 
• عمق آن از 1 تا 1.5 متر متغیر است
• دو هدف مهم را ارائه می دهد:
الف) سر ثابت آب را تأمین می کند
• این مقاومت مقاومت تخت فیلتر شنی را غلبه می کند و جریان رو به پایین آب از طریق بستر ماسه را ترویج می کند
ب) مدت انتظار برخی از ساعت ها (3 تا 12 ساعت بسته به سرعت فیلتراسیون) را فر
"جنگاور آگاه است که چون از گفت و شنود با خود باز ایستد جهان دگرگون خواهد شد، و باید برای آن تکان مهیب آماده باشد.
جهان چنین و چنان یا فلان و بهمان است، فقط از این رو که این ما هستیم که به خود می گوییم آنچنان است که هست. 
اما اگر از به خود گفتن این نکته باز ایستیم که جهان چنین و چنان است، جهان هم از چنین و چنان بودن باز می ماند. گمان نکنم که تو اکنون برای چنین تکان پر مهابتی آماده باشی؛ پس، باید آهسته آهسته جهان را واگردانی."
کتاب حقیقتی دیگر
گذشتن ا
با سلام و احترام خدمت فراگیران محترم
به جهت انجام تمرین های بیشتر از مبحث مدلسازی (Modeling)، کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرام زیر به حضور معرفی می گردد. 
پیش نمایش سریع فیلم های آموزشی: https://www.instagram.com/babaqparsa/
فیلم کامل و آهسته ی آموزش ها : t.me/BabaqParsa
 
 
مواد غذایی را می‌توان به شکل آهسته یا سریع منجمد کرد. در روش انجماد آهسته، مواد مورد نظر را در فضایی با دمای پایین قرار می‌دهند تا آرام آرام منجمد شوند.همچنین برای انجماد سریع نیز راه های مختلفی وجود دارد که عبارتند از
تماس مستقیم محصول با ماده منجمد کننده،
تماس غیر مستقیم محصول با ماده منجمد کننده
عبور جریان هوای سرد شدید (این روش معمولا درون یک تونل مخصوص انجام می‌گیرد)
 
یکی از مزایای استفاده از تونل انجماد، کم بودن زمان مورد نیاز است.
آرام‌آرام فرو می‌ریزد و آهسته‌آهسته جذب جان می‌شود. به یکباره نیست، که به یکبارگی جان به هدر دادن است. عشق نخست به نرمی آغوش می‌گشاید، و آنگاه از آتش‌هاش گریزی نیست. عشق، آرام سوختن است.

نخست شعله‌ها نرم‌اند و گرم‌اند و پذیرا، و آنگاه توفناک. این توفناکی را گریزی نیست. آن فراق را گریزی نبود، این وصال را گریزی نیست. این هم‌آغوشی و در آغوش خموشی و ناله در جان زدن و به رضا اشک ریختن را گریزی نیست. 

از رفتن گریزی نیست. هیچ جا خانه‌ی روح نیست
دراز کشیده بودم گوشه‌ای و آهسته گریه می‌کردم.. نیمه مست. نیمه هشیار. غمی بزرگ از آنچه قابل گفتن نیست، به خود پیچیده و سوگوارانه. نیمه تاریک، نیمه روشن. لپ تاپ روشن بود. کنارم نشست. رو کرد سمتِ سین و گفت نوا، مرکب خوانی را بیاورد. آورد. پِلِی شد. گفت که بذارَدَش روی دقیقه‌ی هشت. گذاشت.. و خواند..
"بگذار تا مقابلِ رویِ تو بگذریم..
دزدیده در شمایلِ خوبِ تو، بنگریم..."
دختر بی حجاب در گلزار شهدا
 

گذرش هر روز از طرف گلزار شهدا بود. این مسیری بود که برای رفتن به دانشگاه طی می کرد و باعث شده بود نگاهی خاصی به شهدا داشته باشه. علاقه ای که کم کم به اون افزوده میشد…تو نگاه اول، هر کس مهسا و امثال او رو می دید، فکر می کرد با یه دختر بی نماز و بی دین و هرزه روبرو هست، در حالی که ظاهر مهسا درست چیزی بود که همراه با روحیه اش نبود…اون روز مثل همیشه میان قهرمانانی که حالا زیر خاک آرمیده بودند، آهسته آهسته راه می رفت، براش
اگه دنبال فرصت هستید دریابید این ماه رو و برای ما هم دعا کنید
جمله بالا رو اول رجب نوشتم و الان آخرهای شعبانیمشعبانی که پوشیده از رحمت و خشنودی او بود
سال های قبل با شروع این ماه عجیب به یاد امام رضا می افتادم الان که گَرد بی توفیقی روی سرم پاشیدن حتی دلیلش یادم نبود.
به خاطرم اومد به خاطر جمله ای از امام رئوف درباره ماه شعبان بود.
امیدوارم این روزها برای شما عادی نشده باشه و اشتیاقتون به روزهای پیش رو بیش ازپیش باشه
اگه این طور شد به پاس این دع
جز خسوف روی ماهت اتفاقی شوم نیست
میپرستم ماه را ،از سجده ام معلوم نیست ؟
آنقَدَر با سرعت این "عاشق شدن" رخ داد که
صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست !
ترکمانچایی که من با چشمهایت بسته ام
بین کشورهای عاشق پیشه هم مرسوم نیست
این درشت افتادنِ چشمت درون عکسها
منکرش باشی ،نباشی،مطلقا از زوم نیست !
لا اقل تا زنده ام سیبی برایم قاچ کن!
در جهنم سهم من چیزی به جز زقّوم نیست
گرچه حاشا میکند اخمت،ولی مانند تو
هیچ کس در مهربانی راحت الحلقوم نیست
ایمان زعف
عادت
ناجوان مردانه ترین بیماریست، زیرا هر بد اقبالی را به ما می قبولاند، هردردی را و هر مرگی را.
در اثر عادت، در کنار افراد نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنجها را تحمل می کنیم.به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم میشویم.
عادت، بی رحمترین زهر زندگیست. زیرا آهسته وارد می شود، در سکوت، کم کم رشد می کند و وقتی کشف می کنیم که چطور مسموم آن شده ایم، می بینیم که هر ذره بدن مان با آن عجین شده است، می بینیم که هر حرک
نقد و بررسی فیلم ققنوس سیاه Dark Phoenix 2019فرنچایز «مردان ایکس»ِ فاکس با فیلم «فونیکس سیاه» که جایگاه خودش را به عنوان شرم آورترین پایان بندی این سری فیلم ثابت می کند، برای همیشه به اتمام رسید و خودش را با رویی سیاه تسلیم مارول استودیوز کرد!
بگذارید همین ابتدای کار حس و حالی که پس از دیدن این فیلم داشتم برایتان توصیف کنم: «سایمون کینبرگ» در قسمت پایانی حکم شکنجه گری را داشت که ما را در خرابه ای متروک، مخوف و تاریک به صندلی آهنی و سختی بسته و آرام آ
روزهایم به طرز ملال آوری سوت و کور است، در حال حرکت با ریتمی کند و آهسته
عملا هیچ کار مفیدی انجام نمی دهم. فعالیت هایم خلاصه شده در اداره، خواب، اینستاگردی و تماشای سریال. سازم را جمع کرده ام، رمان هایم زیر تخت دارند خاک می خورند، چند وقت است خودآموز طراحی روی میز کتار تختم جاخوش کرده، دریغ از کشیدن یک خط حتی! پیاده روی و کوه و دوچرخه سواری را مدت هاست تعطیل کرده ام. از تلگرام و گروه و چت و همه ی این ها فراری شده ام. خیلی وقت است می خواهم با دوست م
ریگ های بیابان آیینه شدند و تصویر چند صد یا هزار سال را نشانم دادند. تصویر از همان روزهایی که پاهایی خسته یا شاداب، تند یا آهسته بر آن قدم گذاشته اند تا حالا. قدم در هر جا بگذاری کسی گذشته از آنجا که حالا خود توست. تو از حالا نیستی، تو از گذشته آمده ایی و بعدها هم خواهی آمد. هر کجا رفته باشی قدمت در مسیر قدم های دیگر است. هیچ وقت روی این ریگ های بیابان تنها نبوده ایی. آیینه ایی که زیر پای توست بی نهایت تصویر از همه آنانی دارد که تو هم از نسلشان هستی
184-  و من کلام له (علیه السلام)> قاله للبرج بن مسهر الطائی و قد قال له بحیث یسمعه "لا حکم إلا للّه"، و کان من الخوارج <اسْکُتْ قَبَحَکَ اللَّهُ یَا أَثْرَمُ فَوَاللَّهِ لَقَدْ ظَهَرَ الْحَقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلًا شَخْصُکَ خَفِیّاً صَوْتُکَ حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْنِ الْمَاعِزِ. 
خطبه 184-خطاب به برج بن مسهر افشای منافق خاموش باش! خدا رویت را زشت گرداند، ای دندان پیشین افتاده بخدا سوگند! آنگاه که حق آشکا
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب               
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
چندوقتی میشه که یه جای دیگه شروع کردم به نوشتن , آرام و آهسته مینویسم . کسی نمیبینه . کسی هم نمیشناسه . مینویسم که دوباره پیدا کنم خودم رو . تا اون زمان وقتایی که هوا اونجا خیلی کم بود برای نفش کشیدن میام اینجا . مینویسم اما شاید کمتر . 
نمیدانم چگونه است که لحظات بی تو اینقدر آهسته میروند، اما چون که هستی این قدر شتاب میگیرند. 
نمیدانم شاید آنها هم به انتظار نشسته‌اند و چون تو یا نسیمت آیی و آید تندتر میتپند. شاید در آغوش آنها هم،
قلبی هست که خیال آمدنت ضرباهنگ‌شان بالا می‌یرد. شاید آنها هم تا بحال در آغوش تو 
جای گرفته باشند و آهنگ تندشان آرام گرفته باشد. شتاب‌شان آرام گیرد و در بی‌نهایتت غوطه‌ور شوند.
در حضور تو انگار ثانیه‌ها هم طعم بی‌نهایت شدن را می‌چشند. بی‌نها
به زمین تا که رسیدی همه جا زیبا شد
هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد
هر فرشته به تو یک نام بهشتی می داد
آسمان دید که مجموعه ی آن “زهرا” شد
گفت آهسته که خورشید بتابد همه جا
این چنین نام تو اعلام به یک دنیا شد
رسمشان بود عرب ها که به گُل پشت کنند
رحمت آمدنت مژده ی”اعطینا” شد
یک شب آویخته شد چادرت از عرش خدا
عطر رویایی آن قسمت مریم ها شد
عشق هنگام نمازت به تماشا آمد
“وندرین دایره، سرگشته ی پابرجا” شد
روز میلاد شما بود و دلم خواست، غزل
عرض تبریک قش
معمولا خرابی دسته موتور هر 30 هزار کیلومتر اتفاق می افتد و احتیاج به تعویض دارد و علایم خرابی آن :شنیده شدن صدای تق کوچک به هنگام گاز دادن و رها کردن پدال تست خرابی را در حالت سکون هم میتوان انجام داد به این صورت که:
ترمز دستی را بالا کشیده و در حالت دنده 1 قرار داده و آهسته کمیبه جلو حرکت میکنیم که صدای تق کوچک شنیده میشود.همین حالت را دنده عقب زده و تست میکنیم و صدا باز هم شنیده میشود.
اولین سالیه که میتونم بدون دغدغه ی درسی با خیال راحت به محرم برسم....
همیشه مجبور بودم ی کتاب بگیرم توی بغلم و در تایم سخنرانی بخونمش...درس خواندن تو مراسم عجیب برکت داشت...خیلی خوب یاد میگرفتم یادمم میموند.برعکس همیشه!!
اولین سالیم هست که کربلا رفتم...حسم متفاوته با سالهای قبل...
+دلم میخواد تهران بمونم آخه مراسم های اینجا رو بیشتر دوست دارم ولی وضعیت پدر شوهر هنوز کاملا استیبل نشده...به خاطر همین میربم شهرستان...
++التماس دعا
بازی با گربه های عصبی
گربه ها چه بی اعتماد به نفس، چه با اعتماد با نفس ،چه ترسو یا عصبی ، عاشق بازی می باشند. بازی کردن با یک اسباب بازی نظیر پرنده یا طناب می تواند به رشد و بلوغ غریز شکار گربه و افزایش اعتماد به نفس گربه کمک کند.
 
مشاوره و آموزش درمان بیماری گربه ها
با این حال ، سعی کنید به گربه خود فشار زیادی برای جلوگیری از ترس و عصبانیت نیاورید و بسیار آهسته مراحل را طی کنید. در صورتی که گربه شما نمی خواهد با اسباب بازی ها بازی کند، شما باید
مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسهراننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست دادنزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شدبرای
چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم
فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت
این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!"مسافر عذرخواهی کرد
موضوع: تنها در خانه
مدت‌هاست، صدای فریادهای گمنام و نامفهومی در انتهای مغز و گوشم، به طور ممتد زنگ می‌زند. روزهای روز است، که اینجا تاریک است. ماه‌های ماه است، که هوا گرفته است. سال‌های سال است، که همه جا را خاک و خاکستر پر کرده است؛ نه تنها پر کرده که همچنان در حال باریدن است. از جای‌جای این سقف، در هر اتاق، حتی در ایوان نیز، دانه‌های پفکی و پنبه‌ای دوده و خاکستر، در ابعاد و اشکال گوناگون، آرام و آهسته پایین می‌آیند، و روی لایه‌ی نازکی ک
برای جستجوی نقشه راه و مسیر مطالعاتی و حوزه انتخابی باید یک نقشه راه یا roadmap داشت. شرکت کامپتیا به نظرم منسجم‌ترین رود مپ رو برای هر یک از حوزه‌های مختلف IT از ابتدا تا انتها رسم کرده است. این راه یک راه یک شبه نیست. آهسته و پیوسته قدم برداریم.برای دیدن تصویر با کیفیت بر روی تصویر زیر کلیک راست کرده و گزینه open image in  new tab را انتخاب کنید.  
رنگ ها را خیلی دوست دارم. دوست دارم چیز های جدید، رنگ های جدید، دنیا های جدید، تند و تند، به زندگی ام، اضافه شوند.
دوست دارم زندگی ام رنگ به رنگ باشد. مثل یک منشور، زیر نور آفتاب زمان که می گیری اش، تمام آنچه که از رنگ در خَلق وجود دارد را، آشکار کند. هر رنگ ممکنی، هر رنگ موجودی.
دوست دارم زندگی ام، شلوغ باشد، پر از سر، صدا! پر از ماجرا، اتفاق، پر از اشک، لبخند، حسرت، پر از امید. پر از درام باشد زندگی ام.
برای همین هم، جلوی مغزم را اگر نگیرم، به خود
****شعر کودکانه راز و نیاز با خدا****پیش از طلوع خورشید
وقتی سپیده سر زدوقتی پرنده‌ی شب
از بام خانه پر زدبر خواستم من از خواب
رفتم وضو گرفتمدست دعا گشودم
یاری از او گرفتماز پشت بام مسجد
آمد ندای توحیدبار دگر به دلها
نور نشاط بخشیدمن جانماز خود را
آهسته باز کردمآنگاه با خدایم
راز و نیاز کردم
رنگ ها را خیلی دوست دارم. دوست دارم چیز های جدید، رنگ های جدید، دنیا های جدید، تند و تند، به زندگی ام، اضافه شوند.
دوست دارم زندگی ام رنگ به رنگ باشد. مثل یک منشور، زیر نور آفتاب زمان که می گیری اش، تمام آنچه که از رنگ در خَلق وجود دارد را، آشکار کند. هر رنگ ممکنی، هر رنگ موجودی.
دوست دارم زندگی ام، شلوغ باشد، پر از سر، صدا! پر از ماجرا، اتفاق، پر از اشک، لبخند، حسرت، پر از امید. پر از درام باشد زندگی ام.
برای همین هم، جلوی مغزم را اگر نگیرم، به خود
به گزارش ایسنا، بدن تنبل ها که بوسیله آهسته و کُند وجود داشتن شهرت دارند، با کرک های بلند و زبر پوشیده شده است و شیارها و برش هایی دارد که آن را بوسیله محلی مطبوع بخاطر زندگی حشراتی شبیه سوسک ها، بیدها، سوسری ها و قارچ ها تبدیل کرده است. نامه جانوران بدن این حیوانات غم این طور میزبان نوع خاصی از خزه ها است که روی بلدرچین هایشان رشد یافته و ظاهری سبز رنگ جزیی به بدن تنبل می دهد که به استتار این جانور در میان شجر ها معاون می کند. تنبل ها مدت زمان
صبح‌ها با کوله‌ا‌ی پر از وسیله می‌رم به دانشگاه. ۱۲-۱۴ ساعت بعد به خونه برمی‌گردم. از روز‌ها رو در دانشگاه شب کردن خوشم میاد. دانشکده روز به روز با من دوست‌تر می‌شه. آدم‌هاش آشنا‌تر می‌شن. رشته‌م به من نزدیک‌تر می‌شه.  دارم آهسته آهسته قطعات پازل رو سرجاشون می‌ذارم و از کرده‌ی خود خرسندم!
+
شنبه امتحان پایان‌ترم آناتومی نظری و عملی تنفس داریم. اونقدر استاد این درس برای ما زحمت کشیده که هر نمره‌ای به جز بیست لکه‌ی ننگ است بر پیشانی! م
+زمان، زمان، یکم آهسته تر بدو...
+ هیچوقت تصوری از امروز نداشتم، دیروز
+همگان درحال طی طریق رشد خودشون هستن. در طی این طریق افزوده و کاسته می‌شه ارزش شون، نمی تونم از تویی که در طی طریق رشدت هستی و به من ظلم مبرهن کردی متنفر بمونم، تو در مسیر خودتی، اقتضای فهم و درک و شرایط وجودی تو اون رفتارها بوده، اگرچه اثر بدی که گذاشت کارت، هنوز هست، ولی من دلیلی برای حمل بار دلخوری از تو بر گرده ی دلم نمی بینم.
+تو چقدر نوشتنی هستی، می ترسم از این روزهایی که
 
 
ورزش به من آموخت...
 
فرصتهای زندگیم محدود هستند...
 
مثل تعداد هر حرکت.      
 
به من آموخت...                         
 
هر چیزی بیش از حد به من آسیب میرساند ....                                 
 
مثل تعداد تکرارهای هر حرکت.      
 
آموخت که ...                                
 
هیچوقت نمیتوان گفت به آخرین
 
نقطه موفقیت رسیده ام ...                      
 
مثل وزنه هایی که میزنم هر بار میتوانم
 
سنگین تر بزنم ،،،...                   
کمک فنرها از مهمترین اجزای سیستم تعلیق خودرو هستند. فنرهای موجود در کمک فنرها با فشرده شدن، ضربه و تکانه های ناشی از ناهمواری های سطح جاده را جذب کرده و مانع آسیب رسیدن به بدنه اصلی خودرو می شوند. بازویی درون کمک فنرها وجود دارد که نیروی زیاد ذخیره شده در فنر را آهسته آزاد کرده و از جهش ناگهانی خودرو جلوگیری می نماید.
از نشانه های وجود اشکال در سیستم تعلیق می توان به نزدیک شدن کف خودرو به موانع خیابان از قبیل سرعت گیرو دست اندازها، شنیده شدن ص
درباره یبوست چه میدانید
یبوست یک بیماری مربوط به سیستم گوارش است،که در آن فرد برای خروج مدفوع با سختی روبرو است .در بیشتر مواردیبوست به دلیل جذب زیاد آب توسط کولونی اتفاق می افتد که آنرا از مواد غذایی به خود میگیرد و باعث میشود، غذا از طریق دستگاه گوارش آهسته تر حرکت کند و وقتی این اتفاق میافتد تخلیه روده ها میتواند بسیار دردناک باشد.در این مقاله،علل اصلی یبوست و نحوه درمان و جلوگیری از آن بررسی میشود.
 
  
ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها