نتایج جستجو برای عبارت :

سال هابعد

 
 
  تورا برای نوه هایم تعریف میکنم!
  بدون کم و کاستی هر چه بود و نبود را برایشان   میگویم!
 به نوه دختریم میگویم:
 مادر اونقدر مهرش ب دلم نشسته بود که اسمشو   گذاشتم رو داییت
 میدانم که نوه پسریم میپرسد:
 مادر جون؟؟
 واسه همینه ک هروقت بابامو صدا می‌زنی
 میگی قربون اِسمت برم؟؟؟
 لبخند میزنم و جوابش را نمی دهم
 آخر رویم نمی‌شود 
 از قربان صدقه رفتن هایم برایت جلوی نوه های   قدو نیم قدم بگویم  
 بعد ها عکس هایت را نشانشان می‌دهمآنها
 می

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش هوش تجاری از ۰ تا ۱۰۰